سهههههلااااام
چقد یکنواخت شده بود پیجم...🥵
آقا من آدم لجبازیم مثلا یه چیزی و دوست دارم بخرم بعد یکی میگه اینو بخر بااین که دوسش دارم لج میکنم یه چی دیگه میخرم😑
داستان این کیک هم همین ساعت سه شب تصمیم گرفتم کیک سیب دارچین درست کنم ببرم خونه مادر شوهرم 👰🏻😘
بعد چن این عکس پنج صب گرفته شد و من تازه پنج و نیم کپِ محترم و گذاشتم...
9 صب همسر جان پاشو بریم خونه مامان پاشو مهسا دیر شد 😑🤦🏻♀️
من : اه نمیام یعنی چی هر جمعه اصلا دوست ندارم مریم و ببینم (جاریم) 😂...
مجتبی : مهسا جان پاشو من ظهر اونور کار دارم جبران میکنما لج بازیتو هاااا😒 مگه دیشب خودت کیک درست نکردی ببری 🙄
من : درحالی که غر میزدم پاشدم رفتم در یخچال و باز کردم در حالی که کیک. و با دست از وسط دو نصف میکردم یه گازم زدم گفتم الان حاضر میشم ولی کیک نمیارم 😑😵
پ ن : تازه بعد شستن صورتم فهمیدم چه غلطی کردم 😂😂 تازه بعدشم عذاب وجدان داشتم 😂😂
...